نگارش هشتم -

آیناز آمیان

نگارش هشتم.

لطفا یک انشا کوتاه بگید، موضوع آزاد هست.

جواب ها

انشاء: یک روز بارانی امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم، باران به آرامی از پنجره می‌چکید. صدای نرم قطرات باران روی زمین، مرا به یاد آرامش و زیبایی طبیعت انداخت. برای من، باران همیشه یادآور شور و شوق زندگی است؛ زیرا که زمین را سیراب می‌کند و به گل‌ها و درختان جلوه‌ای تازگی می‌بخشد. بعد از صبحانه، تصمیم گرفتم به پارک نزدیک خانه‌ام بروم. وقتی به پارک رسیدم، دیدم قطرات باران برگ‌های درختان را مانند مروارید درخشان کرده و بوی خوش خاک مرطوب در فضا پخش شده است. درختان بر اثر بارش شاداب و سرسبز به نظر می‌رسیدند و پرندگان نیز زیر درختان پناه گرفته بودند. نشستم روی یک نیمکت و به صدای باران گوش کردم. احساس می‌کردم دنیای اطرافم در حال جشنی برای زندگی است. به یاد آوردم که باران تنها یک پدیده طبیعی نیست، بلکه نماد امید و تجدید حیات است. باران نشان می‌دهد که بعد از هر طوفانی، همیشه خورشید دوباره طلوع خواهد کرد و همه چیز به حالت طبیعی خود بازمی‌گردد. بعد از چند دقیقه، تصمیم گرفتم به خانه برگردم. اما قبل از رفتن، نگاهی به آسمان کردم. ابرها هنوز در آسمان بودند، اما کم‌کم نشان می‌دادند که باران به زودی متوقف خواهد شد. با خودم فکر کردم که هر بار که باران می‌بارد، دنیا دوباره زنده می‌شود و این چرخه ادامه دارد. به خانه برگشتم، حس خوب باران در دلم باقی مانده بود و امیدوار به روزهای روشن‌تر آینده بودم.

سوالات مشابه